2001 : ادیسه فضایی اثر نویسنده پرآوازه داستانهای علمی تخیلی، آرتور سی کلارک است که بین سالهای 1964 تا 1968 میلادی نوشته و فیلمنامهای با همین نام با همکاری کلارک و کوبریک نوشته و ساخته شد. این فیلم در تهران با نام رازکیهان اکران و کتابی با همین نام انتشار یافت (در ادامه متن هرجا “راز کیهان” آمد منظورهمان ادیسه فضایی است).
آنچه در مورد عنوان کتاب نباید اشتباه کنید این است که کتاب “رازکیهان” بر اساس فیلمنامه است و سری کتابهای “راز کیهان1” ، “رازکیهان2” ، “2010 ادیسه 2″ ، ” 2026 ادیسه3″ و آخرین ادیسه “ادیسه 30001” مجموعه داستانی جدا از فیلمنامه هستند.
اگر علاقمند به داستان های علمی-تخیلی و از طرفداران کلارک هستید این را باید بگویم که نویسنده پس از این سری موفق “ادیسه زمان- چشم زمان”، ” ادیسه زمان-طوفان خورشید” را در سال 2004 منتشر کرد. نکتهای که باید توجه شود این است که این دو کتاب در ادامه مجموعهی قبلی نیستند، بلکه قائم بر آنها هستند! بعدا به معرفی و تحیلیل این دو کتاب نیز خواهیم پرداخت اما در ابتدا سری بزنیم به کتاب و بعد در ادامه فیلم و موسیقی بینظیر و بسیار معروف فیلم را بررسی کنیم.
مجموعه کتابهای ادیسه فضا
اگر موفق شدید نسخهای از چاپ قدیمی “راز کیهان” را پیدا کنید باید بگویم به گنجی بینظیر دست پیدا کردید. در ایران این کتاب تنها دو بار در سالهای 1348 و 1354 با ترجمه پرویز دوایی چاپ و دیگر تکرار نشد. کتاب اندکی پس از نمایش فیلم آن در آمریکا انتشار یافت. گرچه آرتور کلارک میگوید که هیچ وقت پیشگویی از آینده مدنظرش نبوده ولی نمیتوان پیش بینی و نگرش او از آینده علم وتکنولوژی را نادیده گرفت. از رباتهای پیشرفته که قدرت تفکر و تصمیم گیری دارند، تابوتهای الکترونیکی که فضانوردان را موقتا به خواب زمستانی بردهاند و تا شتاب گرفتن سفینه با استفاده از گرانش مشتری برای صرفهجویی در مصرف سوخت (همان مانوری که در سال 1979 برای وویجرها بکار رفت) کتاب راز کیهان شما را غرق در شگفتی و حیرت میکند. کتابی که بر پایه دانش و مکانیک کیهانی نوشته شده است در زمان خود با استقبالی پرشور مواجه شده بود به یکی از پرفروشترین کتابها تبدیل شد و تاکنون به بیش از سی زبان ترجمه شده است.
همین استقبال پرشور و در عین حال سرنوشت نامعلوم قهرمان داستان در کتاب اول، کلارک را بر آن داشت که ادامه داستان را بنویسد. در پایان کتاب و همینطور درفیلم مسئله بقای انسان بدون جواب میماند و در “2010 : ادیسه دو” ورود یک ناجی، کودکی ستارهای را خبر میدهد. “سالی که اولین تماس برقرار شد”. در زمانیکه ادیسه دو نوشته شد جنگ سرد بین آمریکا و روسیه ادامه داشت و کلارک بر آن شد که در این کتاب هدایت سفینه فضایی را بر عهده گروهی از فضانوردان روس و امریکایی بگذارد، قصد او این بود که در آینده ایالات متحده و روسیه همکاریهایی انجام دهند. ادیسه دو ملهم از عرفان اساطیری، اساطیر یونان، عرفان بودیسم ، هندو و حتی اسلام است. فیلم ادیسه دو نیز در ادامه فیلم اول ساخته شد.
کلارک برای نوشتن ادیسه سوم و آخر در انتظار برنامهای بود که ناسا قرار بود با فرستادن فضاپیمایی بدنبال انتشار تصاویر بهتری از اقمار مشتری به زمین باشد، این فضاپیما که گالیله نام داشت طبق برنامه قرار بود در سال 1986 پرتاب شود اما با فاجعه انفجار سفینه چلنجر این برنامه لغو شد اما بعدها بازگشت دنبالهدار هالی در 1985 الهام بخش مضمون ادیسه آخر شد. کل سری در طی سی سال نوشته شد و مسلما نباید انتظار داشت با پیشرفتهای تکنولوژی به ویژه در باب اکتشافات فضایی هر چهار داستان با هم همخوانی داشته باشند.
فیلم 2001 : ادیسه فضایی 2001: A Space Odyssey
هرتصویری که از بیگانان با هوش برتر که ظاهری عجیب و گاها سبز با چشمانی درشت در ذهن داشتید که سعی در تسخیر و انقراض نسل انسان دارند را کنار بگذارید، در فیلم 2001 : ادیسه فضایی خبری از این موجودات نیست. بجای آن مونولیتی بصورت نمادین نماینده این هوش فرازمینی است که نشان از نبوغ و هوش ظریف کلارک در بیان مسائل فرازمینی دارد.
زمانیکه کوبریک پیشنهاد ساختن فیلمی علمی تخیلی را به کلارک برد هر دو در فکر ساختن فیلمی “مثال زدنی” یا “فیلم علمی-تخیلی خوب” (اصطلاحی که کوبریک به کار برد) بودند و در نهایت مشترکا جایزه اسکار آن سال را ازآن خود کردند.
داستان از این قرار است که چهار میلیون سال قبل با ظهور مونولیتی سیاه و براق، نمادی که جرقه آگاهی را در ذهن بشر روشن میکند و انسان میموننما را به انسان هوشمند تبدیل میکند. این اتفاق موجب میشود که کار با ابزار بقای نسل اورا نجات دهد و بدینوسیله تبدیل به هوشمندترین نوع در روی زمین شود. در ادامه فیلم، در آغاز قرن بیست و یکم مونولیت مشابهی در ماه پیدا میشود و همزمان ماجرای کاپیتان بومن و جانشینش فرانک پول و ابر رایانه “هال” در سفینه دیسکاوری شروع میشود. در نهایت بومن تنها باقیمانده سفینه، مونولیت سوم را در قمر اروپا میبیند و برای همیشه به فرزند ستارهای تبدیل میشود.
تشابه و تفاوتهای بسیاری بین فیلم و کتاب وجود دارد، تفاوتی بزرگ اینکه در داستان مقصد سفر سفینه دیسکاوری، یاپتوس Japtus ، پر رمزورازترین قمر سیاره زحل است. اما در فیلم کوبریک سومین برخورد بین انسان با مونولیت را در میان اقمار مشتری نشان میدهد و زحل بطور کلی از فیلم حذف میشود.
با کسب امتیاز 8.3 از سوی کاربران از جمله ممتازترین فیلم ها در این ژانر است. فیلم در سال 1968 ساخته شد زمانیکه انسان هنوز قدم به سطح ماه نگذاشته بود اما خوشبختانه آنچه در فیلم آمد تشابه بسیاری داشت با آنچه در واقعیت بود. تنها با اندکی پستی و بلندی بیشتری که در ماهِ واقعی بود. زمانیکه آپولو 8 زمین را بسمت ماه ترک کرد خدمه آپولو به کلارک گفته بودند که در آن لحظه بسیار وسوسه میشدند که خبر کشف مونولیت را به زمین مخابره کنند!
موسیقی فیلم
موسیقی نمادین فیلم، “چنین گفت زرتشت” (Also sprach Zarathustra) اثر موسیقدان معروف آلمانی ریشارد اشتراوس (Richard Georg Strauss) است که هم در آغاز و هم در پایان فیلم بکار برده شده است. کوبریک در ابتدا پشنهاد تهیه موسیقی فیلم را به آهنگسازان معروف هالیوود برده بود اما او از این انتخاب پشیمان شد و بیشتر بدنبال اثری کلاسیک بود تا ارزش هنری بیشتری در کنار علم به فیلم خود بیفزاید. آهنگی که با سکوت آغاز شده و ناگهان هیاهویی برمیخیزد، شاید بتوان آنرا یکی از شناختهترین موسیقیهای فیلم تاریخ دانست.
جالب است بدانید خدمه آپولو 13 در سال 1970 زمانیکه رهسپار ماه بودند قبل از انفجار مخزن اکسیژن به همین نغمه گوش سپرده بودند و زمانیکه مخزن منفجر شد جک سویگرت جمله معروف “هیوستن، ما دچار مشکلی شدهایم” را گفت همان جملهای که “هال” در موقعیتی مشابه خطاب به “فرانک پول” به کار برده بود: “متاسفم که جشنتان را به هم میزنم ولی اشکالی پیش آمده.”
اگر هم فیلم و هم کتاب را در نظر بگیریم، باید گفت که هر دو با توجه به اکتشافات فضایی بعد از آن تاریخ کاملا سرفراز بیرون آمدند. شانس یا هوش “چه میشود کرد؟ تخیل است دیگر، از حماقت سرچشمه میگیرد” (جملهای که از زبان یکی از رئیسجمهورهای سابق امریکا گفته شد).
در آینده به بررسی فیلم ادیسه 2 ساخته شده توسط هیامز در سال 1983 خواهیم پرداخت. بسیار شگفتانگیز است اگر بدانید که او زمانی که حتی قویترین تلسکوپها نیز اقمار گالیلهای مشتری را بصورت نقطهای نورانی نشان میدادند چگونه قمرهای مشتری را آنقدر شبیه به واقعیت شبیهسازی کرده بود.